حدود 17 نتیجه (1.11) ثانیه پخش همه دارای پیشواز
زبان
نتایج فارسی نمایش داده شود

Halgheye Shekast - Saeed Hashemi

متن این موزیک موجود نیست شما می توانید با ثبت متن موزیک این اثر از طریق وب سایت صدایاب به گسترش سایت ارسال متن این اثر لطفا اینجا کلیک نمایید. توجه داشته باشید متن ها بعد از تایید مدیران نمایش داده خواهد شد

Lahad - Alireza Azar

بر حذر باش که این راهِ پر از بیم و امید دلِ پُر خواهد و پای سبک و دست تهی بر حذر باش که فرقی نکند در صفِ حشر قدِ رنجور علف با تنهء سروِ سهی تبِ اندوه بگیرد بدنت را محکم تک و تنها سفری رو به نهایت باشی زیر دستان لَحَد غرق خجالت بشوی تازه فکر قدغن های خدایت باشی دست و پا بسته، دهان بسته، جهان هم بسته ثانیه میرود و باز نمی گردد هیچ لحظه وقتی برود تا که به پایان برسد ته نشین می شود، آغاز نمی گردد هیچ تبِ اندوه بگیرد بدنت را مُحکم تک و تنها سفری رو به نهایت باشی زیر دستانِ لَحَد غرق خجالت بشوی تازه فکرِ قدغن های خدایت باشی حق و ناحق شدنِ عمر مساوی بشود کی قدم در گذرِ معرکه کافیست عزیز هر چه کردی به خودت کردی و در خود بنویس ساعتِ خواب شده، وقت تلافیست عزیز قبلِ هر چیز بگویم که من آنم که شبی تا لبِ پنجره رفت و به اتاقش برگشت گرچه استادِ هنر دست به رویش نکشید بالِ پروانه شد و نرم و مُنقَّش برگشت من همانم که شبی عشق، به تاراجش برد همچو حلّاج به خاکسترِ تشویش نشست در سرش سورهءِ تکویر مُجَسَم میشد قبلِ هر زلزله ای در خودش آرام شکست سیلِ غم بود که از گونه ی خشکش می ریخت و عزادارِ خودش بود که در خود می سوخت چشم بر وسوسه ها بست، و چیزی نشنید گفتنی بود ولی باز دهانش را دوخت آخرین مانده ی دورانِ اگر کشف و شهود آخرین مصرع خلقت، که به پایان نرسید اولین نامه ی تاریخ به امضایِ اَلَست آن که کوشید ولی حیف به انسان نرسید آنکه تصمیم گرفت آتشِ بَلوا باشد وسطِ مغلطه در مغلطه تنها باشد بین چین است و چُنان طرحِ معما باشد پاسخِ سوره چو شد، آیه ی آیا باشد آنکه لیچار شنید از همه و هیچ نگفت دوش و دوشاب به دوش از همگان دست کشید گله از هیچکسی هیچ نکرد و نبُرید تا تهِ حادثه ناخن پسِ بن بست کشید رو به فقدان خودش تَهی دست پرید آنکه میدید نشستند خرابش بکنند خوب میدید به منظور، عزیزش کردند صفحه از پشت گرفتند کتابش بکنند آنکه از حلقهءِ مفقود، لبی باز نکرد آنکه از تو سَری و تهمتِ تاریخ گذشت قدسیان را به لبِ منظرهءِ هیچ کشاند آنکه از خاج و صلیب و خطر و میخ گذشت آنکه نان خواست ولی دود فقط سهمش شد آنکه از گندمِ آغشته به خون، حیف گذشت او که دیوانهءِ دیوانگیِ پنجره بود آنکه از عافیتش محضِ جنون حیف گذشت آنکه دلتنگِ خودش بود، به جوهر که رسید نامه رو کرد و به پاهای کبوترها بست تشنه لب ساحلِ عریان، هوسش را میکرد گوش ماهی به سرِ گیسوی دخترها بست آنکه نُه ماه در اندیشه‌یِ پرواز گریست آنکه بر معرکه ای داغ و مشخص افتاد نطفهءِ هیچکسی در شدنش دست نداشت آنکه زاییده نشد، از غزلی پس افتاد آنکه اندازهءِ یک عمر به مُردن چسبید زندگی کرد به امید شبِ پایانی انتهای همهءِ پنجره ها دیوار است آخرین پنجره را هم که خودت میدانی مستِ اندوهِ حماسی وسطِ لحن و بیان آخرین غمزهءِ اوزانِ مُتَنتَن بودم پشت کمرنگ ترین فاجعه ها کشف شدم آنکه در سفسطه جان کَند، فقط من بودم چاره‌ای نیست از این راه گذر باید کرد باید از وادیِ مشکوک به پایان برسی این همه کوچه و پس کوچه که گَز کردی باز باید آخر به همین پیچِ خیابان برسی زندگی جایِ بدی بود، نمی فهمیدیم و تمام هیجاناتِ جهان گور شدند جبر از آغاز جهان مسئله ی تلخی بود اختیار آمد و مجبور به مجبور شدند دست و پا بسته، دهان بسته، جهان هم بسته ثانیه میرود و باز نمی گردد هیچ لحظه وقتی برود تا که به پایان برسد ته نشین می شود آغاز نمی گردد هیچ فرصت از دست رود، لحظه به آخر برسد بادِ مُردن بوَزد قائله پایان برسد دستِ قدّارِ زمان جام بچرخاند و بعد تیغهءِ تُندِ عجل باز به انسان برسد حق و ناحق شدنِ عمر مساوی بشود هی قدم در گذرِ معرکه کافیست عزیز هر چه کردی به خودت کردی و از خود بنویس ساعت تلخ شنی، وقت تلافیست نریز رو به رو حادثه مرگ مُجَسَم گردد دستت از خالیه عالم سبدی پُر باشد بی هوا سُر بخوری در تلهءِ خوف و رجا وانگهی دور و برت حلقهءِ آجر باشد تبِ اندوه بگیرد بدنت را محکم تک و تنها سفری رو به نهایت باشی زیرِ دستان لَحَد غرق خجالت بشوی تازه فکرِ قدغن های خدایت باشی ما چه کردیم که در آینهءِ مرگ هنوز هوسِ حق کشی و حق خوری آینده ماست تا دَمِ مرگ خطرناک ترین حالِ جهان باعث رخوت و دلبستگی و خنده ماست بر حذر باش که این راهِ پُر از بیم و امید دلِ پُر خواهد و پای سبک و دست تَهی بر حذر باش که فرقی نکند در صفِ حشر قدِ رنجورِ علف با تنهء سروِ سهی با توام مرگِ پس از زنده به گوری و جنون با توام گوش بده حرف زیاد است هنوز آخرین برگِ درختانِ لبِ جادهءِ پوچ سینه تو سینه‌یِ هوهو کشِ باد است هنوز آتش معرکه بالاست پِیِ دود برو هر کجا حضرت دادار که فرمود برو در پِیِ گنگ ترین حلقهءِ مفقود برو تو که رفتی پِیِ تاب و تپش رود برو به قدم‌های اسیرِ لجنم فکر نکن من همین بیخِ گُذر چشم به خون میبندم و به هر دشنه که تهدید کند میخندم من به هر زندهءِ ناچار نمی پیوندم من به دستانِ خودم گورِ خودم را کندم به پذیرایی و دفن و کفنم فکر نکن گاهی آهنگِ زلیخاست در آشوبِ دهان با چه سمع و بصری شکوِه بگوید کنعان یوسفِ دورِ مرا از غمِ تهمت بِرَهان گرچه رو زخمی ام و دستْ کج و تُند زبان به سر و صورت و دست و دهنم فکر نکن بعدِ صد مرتبه توبیخ غلط کردی باز؟ ما که هستیم تو دنبال چه میگردی باز؟ ماشه ات را بِچِکان مَرگ، اگر مَردی باز تو که از منزلِ منقل تبر آوردی باز هی به آیا بزنم یا نزنم فکر نکن مرگِ من، دل به طلوع شبِ جانکاه نده رو به این خنده یِ در گریهءِ گهگاه نده دل به تصویر بر آب آمدهءِ ماه نده بختِ نامرد بزن بد به دلت راه نده به غم‌انگیزیِ فرزند و زنم فکر نکن از من و بودن با من بگذر هم بستیز پشت من منتظر خنجرِ تیز است عزیز صاف بنشین وسطِ کتف من ای خنجرِ تیز نفسی تازه کن و اَرّه بکش شاخه بریز به غمِ جوجه کلاغی که منم فکر نکن عاقبت تابِ مرا تاب نخواهی آورد دشنه گر دشنهءِ تو شهر به ما گوید مَرد دست بردار از این زیر و بمِ در پیگرد شک نکن بی تو از این وَرطه گذر خواهم کرد به نشانی که نماند از بدنم فکر نکن فصلِ پاییز رسید و غزلی نشکفتم مثل بید از گذرِ باد بِهَم آشفتم مثل برگ از بغلِ شاخه زمین می اُفتم من که از منطق و دستورِ حقیقت گفتم به مضامینِ مَجازیِ تنم فکر نکن گر چه بد رفتی و بد کردی و بد خواهم دید گرچه با خونِ خودم پشت دلم داغ زدید با توام ای خطِ ابرویِ کجِ در تهدید باز با این همه هر وقت غمی شیهه کشید من همین نبشِ چنار و چمنم فکر نکن مثل سیگارترین لحظهءِ بی همنفسی مثل دیوارترین خاطره پژواکم کن قطره اشکی بچکان گونهءِ گُل خشک شده ست لقمه‌ای اَبر از اندازهءِ دریا کم کن افتضاحم،تَنِشَم، مثل دو شب مانده به عید مثل دستان پدر در افق فقر و سکوت مثل تُنگٍ عطشِ ماهی و اعصابِ سگی مثل خمیازهء مادر وسطِ سیب و سقوط نفس از دورترین مَنفذِ دنیا که رسید مرگ از آغاز خودت هم به تو نزدیک تر است تویِ دالانِ رسیدن به چه میپیچی باز راه برگشتنت از رفت که باریک تر است اولین مرحلهءِ عشق دگردیسی بود یعنی از من به تو رفتن، به تو محدود شدن یعنی از شاخه تبر، از تبر اَلوار سپس خُرده هیزم شدن و عاقبتش دود شدن مثل اندیشه‌ی کودک، پُرم از هر چه هوس حلقهءِ گم شدهءِ آدم و حیوان بودن آدمِ حیطهءِ بالا فقط آدم میشد لقمهءِ سیب کشانید به انسان بودن مثلِ یک جوجهءِ گنجشک دهن وا کردیم آسمان کِرم بریزد، شکمی سیر کنیم خواب دیدیم زمین مزرعه را میبلعد گیر کردیم که اینبار چه تعبیر کنیم سنگ اول همهءِ خاطره هایت مُردند سنگ دوم همهءِ حال، همین گودال است سنگ سوم که شروع همهءِ آینه هاست قصه تا قَطعهءِ آخر به همین منوال است  

Namzadi - Manouchehr Sakhaie

شنیدم رفتی و همسر گرفتی خیال عاشقی از سر گرفتی پرستو بودی و من دام عشقت نشستی یک زمان و پر گرفتی شبی از بهر آرایش نشستند کمون ابروانت را شکستند به آن پیراهن تور عروسی گلی را در حریر نقره بستند گلی را در حریر نقره بستند میان شاخهُ گل های دسته عروسان به تختی در نشسته به جشن نامزدی یک حلقهُ زرد بر انگشت بلورش حلقه بسته همه دلگرم عشق و رقص و آواز دل من میکند سوی تو پرواز به صد لبخند شرم آلوده گویی که من رفتم نمی آیم دگر باز که من رفتم نمی آیم دگر باز میان شاخهُ گل های دسته عروسان به تختی در نشسته به جشن نامزدی یک حلقهُ زرد بر انگشت بلورش حلقه بسته همه دلگرم عشق و رقص و آواز دل من میکند سوی تو پرواز به صد لبخند شرم آلوده گویی که من رفتم نمی آیم دگر باز که من رفتم نمی آیم دگر باز

Eshghe Khakestari ft. Alireza Afshar - Farrokh Gharib

توی این غربت بی من تک و تنها سردو خسته حسرت و غربت و دوری قلب مهتابو شکسته تو کویر قلبم افسوس دیگه بارون نمیباره دیگه خیسی خیابون تو رو یادم نمیاره رفتی بی خاطره اما شب و اینجا جا گذاشتی رو غرور سنگی من بی تفاوت پا گذاشتی روی خاطرات دیروز حلقه زد شب و سیاهی واسه برگشتنت انگار به دلم نمونده راهی چه روزایی که به یادت گم شدم توی خیالم حالا تو خیال سردم از تو هیچ یادی ندارم چی بگم منو شکستی رفتی با یه عشق تازه فکر تنها موندن تو روزای منو میسازه دیگه حتی تو سیاهی نمیخوام تورو ببینم انتقام ایم شبارو از تو میخوام پس بگیرم عشق خاکستری من باز دقیقه هارو نشمور دیگه تا آخر دنیا نمیاد لحظه دیدار

Leila - Emad Ram

تو منو عاشق و دیوونه کردی اسیر دام این زمونه کردی گناه من به جز وفا چه بوده که منو در بدر از خونه کردی لیلا لیلا لیلا لیلا رو بردن لیلا لیلا لیلا لیلا رو بردن سیاه چشمون بلند بالا رو بردن آی سیاه چشمون بلند بالا رو بردن آسمون ابریه بارون می باره همزبون دلم ابرهبهاره این بارونه بهار و ابر زیبا اشک و آه تورو یادم می آره لیلا لیلا لیلا لیلا رو بردن لیلا لیلا لیلا لیلا رو بردن سیاه چشمون بلند بالا رو بردن آی سیاه چشمون بلند بالا رو بردن تو منو عاشق و دیوونه کردی هو لیلا هو لیلا اسیر دام این زمونه کردی هو لیلا هو لیلا گناه من به جز وفا چه بوده لیلا که منو در بدر از خونه کردی لیلا گناه من به جز وفا چه بوده لیلا که منو در بدر از خونه کردی لیلا هو لیلا هو لیلا لیلا رو بردن لیلا همون یاره بلند بالارو بردن لیلا دل مجنون من تنها نشسته هولیلا هو لیلا اشک غم دور چشمم حلقه بسته هولیلا هو لیلا بی تو یک دم دیگه آروم ندارم لیلا سنگ غم شیشه ی صبرم شکسته لیلا بی تو یک دم دیگه آروم ندارم لیلا سنگ غم شیشه ی صبرم شکسته لیلا هو لیلا هو لیلا لیلا رو بردن لیلا همون یاره بلند بالارو بردن لیلا آسمون ابریه بارون می باره هو همزبون دلم ابرهبهاره هو این بارونه بهار و ابر زیبا لیلا اشک و آه تورو یادم می آره لیلا این بارونه بهار و ابر زیبا لیلا اشک و آه تورو یادم می آره لیلا هو لیلا هو لیلا لیلا رو بردن لیلا همون یاره بلند بالارو بردن لیلا هو لیلا هو لیلا لیلا رو بردن لیلا همون یاره بلند بالارو بردن لیلا

Leila new - Emad Ram

تو منو عاشق و دیوونه کردی اسیر دام این زمونه کردی گناه من به جز وفا چه بوده که منو در بدر از خونه کردی لیلا لیلا لیلا لیلا رو بردن لیلا لیلا لیلا لیلا رو بردن سیاه چشمون بلند بالا رو بردن آی سیاه چشمون بلند بالا رو بردن آسمون ابریه بارون می باره همزبون دلم ابره بهاره این بارونه بهار و ابر زیبا اشک و آه تورو یادم می آره لیلا لیلا لیلا لیلا رو بردن لیلا لیلا لیلا لیلا رو بردن سیاه چشمون بلند بالا رو بردن آی سیاه چشمون بلند بالا رو بردن تو منو عاشق و دیوونه کردی هو لیلا هو لیلا اسیر دام این زمونه کردی هو لیلا هو لیلا گناه من به جز وفا چه بوده لیلا که منو در بدر از خونه کردی لیلا گناه من به جز وفا چه بوده لیلا که منو در بدر از خونه کردی لیلا هو لیلا هو لیلا لیلا رو بردن لیلا همون یاره بلند بالارو بردن لیلا دل مجنون من تنها نشسته هولیلا هو لیلا اشک غم دور چشمم حلقه بسته هولیلا هو لیلا بی تو یک دم دیگه آروم ندارم لیلا سنگ غم شیشه ی صبرم شکسته لیلا بی تو یک دم دیگه آروم ندارم لیلا سنگ غم شیشه ی صبرم شکسته لیلا هو لیلا هو لیلا لیلا رو بردن لیلا همون یاره بلند بالارو بردن لیلا آسمون ابریه بارون می باره هو همزبون دلم ابره بهاره هو این بارونه بهار و ابر زیبا لیلا اشک و آه تورو یادم می آره لیلا این بارونه بهار و ابر زیبا لیلا اشک و آه تورو یادم می آره لیلا هو لیلا هو لیلا لیلا رو بردن لیلا همون یاره بلند بالارو بردن لیلا هو لیلا هو لیلا لیلا رو بردن لیلا همون یاره بلند بالارو بردن لیلا

Khaneh Bar Doosh - Alireza Eftekhari

آه ای صبا . . . چون تو مدهوشم من خود فراموشم من خانه بر دوشم من خانه بر دوش من در پیش کو به کو افتادم دل به عشقش دادم حلقه در گوشم من حلقه در گوش گر در کویش برسی برسان این پیام مرا بی چراغ رویت من ندارم دیگر تاب این شبهای سرد و خاموش هرگز هرگز باور نکنم عهد و پیمان ما شد فراموش ای جان من غرق سودای تو بی تماشای تو دل ندارد ذوق گفتگویی بی جلوه ات آرزو بی حاصل بی تو در باغ دل خود نروید سرو آرزویی شبها مرغ لب بسته منم دل شکسته منم تا سحر بیدارم سر به زانو دارم برنخیزد از من های و هویی بی تو سیر گل را چه کنم گل ندارد بی تو رنگ و بویی

Aroom Aroom Ey Khoobe Man - Sohrab Pakzad

بیا تویه چشام نگاه کن که ببینی حلقه ی ِ اشک هنوز نشسته بیا دستام و بگیر که ببینی شدن خسته تر از خسته از اون روزی که تو رفتی بغض هنوز تو گلوم نشسته پس کم ِ کم گوش کن حرفام و حرفای ِ من ِ دل شکسته دل شکسته آروم آروم ای خوب ِ من از دوری ِ تو دارم میمیرم خوب میدونی تو عزیزم تا دنیا دنیاست پیش ِ تو گیرم من دیوونه َتم خوب میدونی عشق و داری تویه چشام میخونی دلم میگه که ایندفعه اگه بیای همیشه پیشم میمونی رنگ ی چشات بوی ِ موهات صدای ِ قشنگ ِ خنده هات این رویا نیست حقیقت ِ دلم می خواد خودت بگی با اون صدات دوست دارم عزیز ِ مهربونم بگو دوسم داری تا منم بدونم نکنه بری تنها.بمونم بزار آروم شم تو رویاهام میگم عزیز ِ حونم عاشقمی شاید من نمیدونم نکنه بری من تنها بمونم آروم آروم ای خوب ِ من از دوری ِ تو دارم میمیرم خوب میدونی تو عزیزم تا دنیا دنیاست پیش ِ تو گیرم من دیوونه َتم خوب میدونی عشق و داری تویه چشام میخونی دلم میگه که ایندفعه اگه بیای همیشه پیشم میمونی رنگ ی چشات بوی ِ موهات صدای ِ قشنگ ِ خنده هات این رویا نیست حقیقت ِ دلم می خواد خودت بگی با اون صدات دوست دارم عزیز ِ مهربونم بگو دوسم داری تا منم بدونم نکن ِ بری تنها بمونم بزار آروم شم تو رویاهام میگم عزیز ِ حونم عاشقمی شاید من نمیدونم نکنه بری تنها بمونم دوست دارم ... آی دوست دارم دوست دارم

11 - Majid Kharatha

با یک زخم زبون قصه شروع شد گل خشک و مسافر عالمی داشت من از تو بی نشون بودم تا اینکه پاییز اومد یه کینه تو دلم کاشت حالا دیگه فقط وقت وداع بود یادت هست بی وفا روز جدایی نمیخواستم که فردارو ببینم چشمام همیشه دریا بود خدایی شدم تنهاترین تنها ولی باز دلم نخواست برات اشکی بریزم میدونم برنمیگردی کنارم خدا باشه نگهدارت عزیزم یه کارتون خوابه بی نامو نشونم شکستی بالمو دورت بگردم هنوز تو شوکم اما هر چی بودم با احساسات تو بازی نکردم شدم آواره بعد از رفتن تو نمیشنید هیچکسی از من صدایی تو رفتی و دیگه منم نبودم که مجبور شی بهم بگی کجایی نه کنسل کردی اینبار رفتنت رو نه فکر کردی یه روز همخونه داشتی خدا کاری نکرد و نقطه چین موند جوابش که چرا تنهام گذاشتی دیگه میرم بلاتکلیفی سخته ندارم طاقت تلخیو سردی تو بودی همه ی دارو ندارم بی انصافی نکن تغییر کردی دیگه با حلقه ی دستاتو چشمات دارم میرم ببخش لجبازی کردم یه دلشکسته بودی بی پرو بال چقدر عوض شدی دورت بگردم میون عطر تلخ این جدایی میون حسه تلخ نا امیدی امیدم اینه یک روز خوبیامو شاید چشماتو وا کردی و دیدی حالا که نیستم پیشت عزیزم تو هم با یاد من میباری یا نه آهای عشق جدید هستی من بگو اصلا تو دوستش داری یا نه دیگه امشب گذشتو بعد امشب شاید حرفای بعدیم اعترافه توی قانون احساسم شدیدن همین راهی که تو رفتی خلافه قد یک عمر از روزای ما رفت من امشب تو یه حسو حاله دیگم شاید اصلا برای تو مهم نیست که یازده ساله واست شعر میگم تو یازده سالگیه خاطراتت هنوز خیلی چیزا واسم سواله مثه یازده دوتا خط موازی رسیدنت به من قطعا محاله

Bi Hoviat - Www.avaomovie.com

يه طاقه پارچه مشکي يه آگهي ترحيم يه دسته گل روي دري هميشه بسته يه قاب عکس رو ديوارساعت هميشه خوابيده گلدون و پنجره هم که دل شکسته يه مرد بي هويت يه نامه ي وصيت يه حلقه توي دسته مرد خسته رفتي و جات خالي شد تو خونم آتيشو باز کشيدي به جونم ميدونم که حرف هاي قشنگت چيزي نيست جز اشکي رو گونم آخ بازم داغت کوبيد تو سينه ياد تو چقد که دلنشينه خدايا کاري کن از بهشتت بتونه اشکامو ببينه يه عشق نيمه کاره اشکاي باز دوباره يه قبر بي ستاره ميون يه شب آه يه سيني خرما از سنگ يه آدم غريبه سرده ولي ميسوزه باز توي تب جاي لباش رو لب هاش رفت و نشست سر جاش زد زير گريه با يک بوسه از لب رفتي جايي که کسي نديده زندگي دنيا همش فريبه شکوه از بي راه هاي غربت ميدونم اينجا هم غريبه يادته واست جون مي سپردم الکي تو آغوشت مي مردم ولي تو فقط يک دفعه مردي که بگي ديگه بازي رو بردم رفتي و جات خالي شد تو خونم آتيشو باز کشيدي به جونم ميدونم که حرف هاي قشنگت چيزي نيست جز اشکي رو گونم آخ بازم داغت کوبيد تو سينه ياد تو چقد که دلنشينه خدايا کاري کن از بهشتت بتونه اشکامو ببينه



12